- به مریم میگم دخترها در خوابگاه درباره امیرابراهیمی چی میگن؟ میگه ، هیچی! میگن ما هم جای او بودیم خودکشی می کردیم! و بعد می پرسه چرا این دخترا به جای اینکه برن از اون آدم شکایت کنند خودشون رو می کشند؟
خدا رو شکر می کنم که لااقل مریم مثل اونا فکر نمی کنه.(نیما میگه اینم چون با تو گشته اینطوری فکر می کنه).مریم میگه چند تا از پسرهای خوابگاه چندسال پیش ، از رابطه با یکی از دخترهای دانشجو فیلم گرفته بودند و تو خوابگاه دست به دست می گرداندند.
- چند وقت پیش به یکی از دخترهای فامیل که ساکن یکی از شهرستانهای غربی است و در شهرستان دیگری درس می خواند گفتم از خوابگاهتان فیلم بگیر ما ببینیم .گفت دخترها نمی گذارند .گفتم چرا؟ گفت من خودم هم نمی گذارم ازم فیلم بگیرند چون یک وقت دست یکی می افتد و میرود در شهر پخش می کند. گفتم تو که خلافی نکردی. توی خوابگاه که همه دخترند ، نه خلاف قانون است و نه خلاف شرع. گفت باشد ولی اگر بابام یا داداشم یا دایی ببینند خیلی بد میشود، آبروم میرود...
- چند وقت پیش یک گروه از دوستام که چند تا پسر و یک دختر بودند به یکی از شهرهای شمالی میروند برای جنگل نوردی. وسایلشان را پهن کرده بودند که غذایی بخورند که یکباره یک ماشین گشت پیداش میشود و چند نفر ازش پیاده میشوند و به طرفشان حمله می کنند و دختره را از پسرها جدا می کنند و شیشه های آب را بو می کشند و محتویات تمام کوله ها را روی زمین خالی می کنند و سیلی و فحشهای رکیک و تلفن به پدر و مادرها و یک شب در بازداشت و ...
- چند سال پیش با نیما رفته بودیم موزه هنرهای معاصر برای دیدن تابلوهای نقاشی. تابلوها زیبا بود و فضای موزه هم مزید علت شده بود ... و خلاصه ما کمی رمانتیک شده بودیم و فراموش کرده بودیم که در نظام مقدس به سر می بریم. من دستم را دور کمر نیما حلقه کرده بودم و با هم راه می رفتیم. یکباره صدای فریاد پیرمرد نگهبان آمد که دستت را بردار! این کار ها را بروید در هتل انجام دهید!! همه به طرف ما برگشتند . دستم را انداختم . هتل؟؟؟؟!!!
امروز دکتر جوادی می گفت شما که فعال زنان هستید نمی خواهید در مورد این دختر کاری بکنید؟ و بعد گفت به نظر او این مسائل ناشی از این است که مردم ما اخلاق را فراموش کرده اند .گفت اخلاق بالاتر از اعتقاد است. من حرفش را قبول نداشتم. گفتم بازی را مردم شروع نکردند بازی را حکومت شروع کرد وقتی حریم خصوصی مردم را با افتخار می شکست و از شیشه های خالی مشروب در پستوی خانه هاعکس می گرفت و فیلمهای ویدئویی را یکی یکی در دستگاه می گذاشت و می رفت در اتاق خوابهای مردم و... بعد ممنوع التصویر شدن هنرپیشه را به اطلاع مردم می رساند . بازی را حکومتی شروع کرد که گفت هنرمندان و بازیکنان فوتبال ، الگوی جوانان ما هستند و بعد زندگی خصوصی آنها را زیر ذره بین گذاشت و حتی طول موهای آنها را تعیین کرد و بعد هر فیلمی که از مجلس خصوصی فوتبالیستها و بازیگرها به بیرون درز می کرد دست به دست گشت و مردم ساعتها پای فیلمی نشستند که چند تا آدم معروف را در کنار خانمهای بی حجاب نشان می داد همین!
مردم چگونه می توانند به شناعت عملی واقف شوند وقتی دولت آنها این کار را با افتخار انجام می دهد و حتی آن را وظیفه خود می داند؟ دولتی که خود را اسلامی می داند چطور یکی از دستورات موکد اسلام را زیر پا می گذارد که می گوید گناه را بپوشانید همانگونه که خداوند پوشاننده گناهان است؟ مگر ملایان، روایتی را نقل نمی کنند که مردی به پیامبر گفت فلان زن و مرد را در حال زنا دیده و پیامبر سه بار او را رد کرد تا این گناه آنان فاش نشود ؟
تقصیر مسئولان نظام به همین مورد خلاصه نمی شود آنها باید پاسخگوی این نکته نیز باشند که چگونه است این نابهنجاریها تا به این حد در جامعه رواج یافته چرا جوکهای جنسی و قومیتی و ... اینقدر طرفدار دارد؟
جواب آن در بی تدبیری و فراموشی عمدی شادی و هیجان در جامعه است. چرا جوانان باید از کمترین امکانات تفریحی و وسایل شادی و تفریحات هیجان انگیز محروم باشند که 11هزار تومان پول بدهند تا رابطه خصوصی یک هنرپیشه را ببینند؟
حال چه کسی جواب هزاران دختر( و احیانا پسر)ی را می دهد که با چنین حوادثی امنیت روانی آنها سلب می شود و آنها را بیش از پیش در روابط شخصی خود ، که از نیازهای ضروری یک زندگی سالم است، محافظه کار می کند، دختر و پسرهایی که خوشحال بودیم به یمن مختصر تغییراتی در سطح جامعه ، نسبت به نسل قبل ،روابط بهتر و انسانی تری را با جنس مخالف تجربه می کنند. مازلو ، روانشناس ، می گوید بعد از نیازهای اولیه مثل تغذیه و روابط جنسی، احساس امنیت مهمترین نیاز بشر است که اگر برطرف نشود انسان نمی تواند به خودشکوفایی برسد. من که تا این لحظه هیچگاه چنین حسی را تجربه نکرده ام.
مطلب نیما در همین مورد درباره روزنامه رسانه ملی قابل تامل است.