از وقتی از مشهد برگشتم فقط برای چک کردن ای میل و آف لاین پای اینرنت نشستم. اخبار را نیما برایم می خواند.
این طرح حجاب خیلی ناراحت و افسرده ام کرده. به وضوح رنگ و نوع مانتوها و مدلهای مو تغییر کرده. کاملا می توانم دعواهایی را که پدر و مادرها در خانه با بچه هاشان راه می اندازند را تصور کنم. دختر یا پسری که همیشه قبل از بیرون رفتن ، جلوی آینه می ایستاده و موهایش را با روغن و ژل و کنف و ... آرایش می کرده؛ یا باید بیرون از خانه یک چیزی به سرش بمالد یا با قهر و دعوا از خانه بیاید بیرون یا از آن بدتر بنشیند در خانه.
یک مصاحبه خوب با اعظم خاتم کردیم برای مجله زنان که بعدا چاپ می شود ولی خیلی خوب بحث رفتارهای جوانان و به خصوص بحث حجاب را باز کرد.
دیروز مانتوهای پشت ویترین هفت تیر را نگاه می کردم ، همه مشکی و بلند و از کمر به پایین گشاد. خاتم به این می گوید"جنسیت زدایی کردن از زن". او می گوید تا وقتی زنها در خانه نشسته بودند و می پختند و می ساختند و می مردند که تعیین نوع و جنس و رنگ لباسشان مساله نبود. این محدودیت و تعیین نوع پوشش زمانی شروع شد که زنها در جامعه "دیده" شدند و بعضی ها نمی خواستند آنها دیده شوند بنابراین تا جایی که امکان داشت حدودی تعیین کردند که جنسیت زن را از بین ببرند. مقنعه بلند برای این درست شد که یک عضو طبیعی بدن زن یعنی سینه اش را بپوشاند، مانتو برای این درست شد که با پارچه ای که تا نزدیک کف پای زن می اید برآمدگی باسن و تراش ساق پای او دیده نشود. این سادگی و پوشیدگی سفت و سخت، دائما تشویق می شد. هیچ وقت آن تابلوی کریه نصب شده به دیوار تمام مدارس و اغلب ادارات را فراموش نمی کنم که تصویر دو زن بود، یکی با مقنعه مشکی چانه دار بلند تا روی شکم و مانتوی بلند تا پایین پا؛ و دیگری با چادر بلند مشکی و بالای آن نوشته شده بود: الگوی حجاب یا چیزی در همین مایه ها.
این روزها مدام اس ام اسی به دستم می رسد که گفته: روسری هایتان را جلو بکشید تا فراموش کنید سد سیوند آبگیری شد، بنزین گران شد، قیمت خانه چند برابر شد و ... و هرکس هم به این لیست بلند بالا چندتایی اضافه می کند.معنی ضمنی این حرف این است که همه اینها مهمتر از تعیین نوع پوشش افراد جامعه و به خصوص زنان است و دولت برای اینکه اذهان مردم را از آن موضوعات مهم منحرف کند به بحث حجاب روی آورده . در صورتیکه به نظر من بحث پوشش اجباری و از آن بدتر تعیین نوع این پوشش اجباری هزاران بار بدتر از آبگیری سد سیوند و سوبسید بنزین است.
یکی از مسئولین گفته بود" مگر پوشیدن یک روسری چقدر سخت است که زنان در برابرش این همه مقاومت می کنند" واین نشان می داد که مسئولین ما از انسانیت و ویژگیهای انسانی و زندگی افراد در اجتماع هیچ نمی دانند.
من هرروز مانتوی زرشکی تنگ و کوتاه خود را خواهم پوشید با شال نارنجی که دائم از سرم می افتد
دو نکنه: اول اینکه اگر می خواهید این روند متوقف شود و حلقه محدودیت تنگتر نشود، اینطور فکر کنید که گرفتن تذکر حجاب و حتا منتقل شدن به مراکز پلیس و دادن تعهد چندان کار وحشتناک و ناراحت کننده ای نیست به خصوص که شنیده ام می توانید اسم غیر واقعی بنویسید. آنها در ابتدا کارت شناسایی می خواهند که اگر ندهید آنها کیف و جیب شما را نخواهعند گشت( لااقل در این مرحله از طرح) و حتا اگر بگردند و کارت شناسایی شما را پیدا کنند هیچ مساله خاصی ایجاد نمیکند و می توانید بگویید فراموش کرده بودم. اگر شماره تلفن منزل خواستند یا بگویید ندارم یا بگویید خانواده ام شهرستان هستند .فقط خواهش می کنم آسانترین راه را انتخاب نکنید و رنگ و نوع لباستان را تغییر ندهید.
دوم اینکه تا جایی که ممکن است فیلم و عکس از این رفتارها تهیه کنید. این کار اصلا جرم نیست. شماره 139 برای این راه اندازی شده است که شما موارد تخلف از قوانین نیروهای پلیس را گزارش دهید و چه بهتر که مدرک هم داشته باشد. مطمئن باشید به خاطرگرفتن عکس یا فیلم با موبایل و ... دسگیرتان نمی کنند یا اگر هم کردند خیلی راحت آزاد می کنند.
نگران انقلاب فرهنگی دومم که زمزمه هاش به گوش می رسد