نمک گندیده!
هفته پیش قرار بود تو جلسه گروه مطالعات زنان، عنوان پایان نامه های ما و استاد راهنمای مربوطه تصویب بشه. ورودی های ما ۹ نفر بودند که از این بین ، ۳ نفر دکتر سارا شریعتی رو به عنوان استاد راهنما پیشنهاد داده بودند و ۴ نفر بقیه به ۱۰-۱۵ استاد دیگر دانشکده و این یعنی بعضی استادها هیچ متقاضی نداشتند(یکی دیگه هم می خواست با شریعتی بگیره که رفت انگلیس ادامه تحصیل بده تو همین رشته). گویا دیگران بهشون برمی خوره و همون جو حسادت و رقابت که می دونیم همه جا و از جمله دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران هست، باعث میشه جبهه گیری علیه دکتر شریعتی بشه و حتی به ایشان گفتند که شما خودتان به دانشجوها پیشنهاد دادید که با شما پایان نامه بگیرند!شریعتی طفلی هم که به اندازه کافی تو دانشکده بدخواه و حسود داره و می دونسته این وضع در آینده هم خواهد بود ، بعد از اینکه سعی می کنه خودشو از این اتهام تبرئه کنه و میگه بابا من مدعی جنبش زنان نیستم و تخصصی هم در مسائل زنان ندارم ،یک فکر اساسی می کنه و میگه اصلا هرکس فقط یک پایان نامه رو راهنمایی کنه. اینطور میشه که پایان نامه من و اون نفر دیگه، تصویب نمیشه تا وقتی که یک راهنمای دیگه پیدا کنیم.
این داستان پایان نامه جزو مزخرفترین بخشهای تحصیلات تکمیلی تو ایرانه و نمونه اعلای سیستم تخمی ما. من موضوعم رو نوشتم:
علل ضعف ورزش زنان در ایران : بررسی سیاستهای دولتهای ایران درباره ورزش زنان
بعد میگن باید بری با کسی که در زمینه ورزش کار کرده کار کنی و تنها کسی که روی ورزش کار کرده آقای فلانیه. حالا این آقای فلانی روی خشونت در فوتبال کار کرده! حالا چون من دارم روی ورزش زنان کار می کنم و فوتبال هم یک ورزشه باید از ایشون کمک بگیرم؟ آخه سیاستهای دولت درباره زنان و ورزش زنان چه ربطی به خشونت در فوتبال داره؟ در حالیکه مولفه هایی مثل حجاب و تفکیک جنسیتی ورزشگاهها و سیاستهای مردسالارانه و مخالف حضور زنان در عرصه عمومی و هزار عامل ریز و درشت دیگه تو این قضیه خیلی مهمتر از خود ورزشه.
نه روسری نه توسری!