و اینگونه حال من خوب شد!
یادمه سه چهار سال پیش بود که تو راه خونه، یه روزنامه خریدم با این تیتر: سهیمه بندی جنسیتی در دانشگاهها". مدتی بود زمزمه اش به گوش می رسید ولی فکر نمی کردم جرات یا حماقت اینو داشته باشن که علنا مطرحش کنن اونم تو دولت خاتمی .
تو موارد مربوط به تبعیض جنسی و ظلم به زنان، موارد کمی بوده که منو تا حد جنون، عصبانی و پریشان کنه. شاید علتش این باشه که خیلی از این تبعیضات قبل از من بوده و من باهاش بزرگ شدم و بعد از من هم تا سالها خواهد بود؛ یا تا حد زیادی مربوط به قشریه که فقط از تبعیض جنسی رنج نمی بره بلکه به خاطر طبقه پایین اجتماعی و فقر فرهنگی ، از انواع دیگر تبعیضات هم رنج می بره و با اینکه ممکنه رذیلانه باشه ولی برای من به خاطر دور بودنم از این قشر خیلی ملموس نبوده؛ و در آخر علتش می تونه این باشه که سالها زندگی در خوابگاه و آشنایی با زندگی تک تک دوستانم در خوابگاه، به این موضوع ایمان پیدا کرده بودم که هیچ چیز به اندازه ورود به دانشگاه ، به خصوص اگه با ترک خانواده و زندگی مستقل همراه باشه ، نمی تونه افکار دخترها رو تغییر بده و متحول کنه . دختری که چهار پنج سال طعم استقلال و رهایی از امر و نهی رو بچشه مطمئنا خیلی سخت تر میشه بهش افسار زد و تو خونه نشوندش . حتا اگه دختری پیدا بشه که با همه این تفاصیل حاضر بشه به همون نقش سنتی برگرده و دنبال کار نره( که تعدادشون هم کم نیست) بازهم در چانه زنی با همسر و خانواده و ... دست بالاتری داره و یه جاهایی رو می تونه سرپیچی کنه. به هر حال اینو بگم که این سهمیه بندی جنسی بدجوری حالمو گرفت و به هم ریختم.
خلاصه در حال خوندن روزنامه سوار اتوبوس شدم وادامه خبرو خوندم. داشتم منفجر می شدم. حیف که موبایل نداشتم و گرنه چقدر می تونست کمکم کنه. چار تا زنگ به این و اون می زدم و فحش می دادم دلم خنک می شد! یه دختر دبیرستانی کنارم نشسته بود. تیترو بهش نشون دادم .گفتم می بینی، می خوان حق تو رو که داری از پسرای هم سنت بیشتر درس می خونی بگیرن بدن به اونا! یعنی اگه رتبه ت بشه 2000 و رتبه یه پسر بشه 2400 اون قبول میشه و میره دانشگاه چونکه پسره و تو باید بشینی خونه و واسه سال دیگه بخونی چون دختری .خب دختره خیلی نفهمید چی به چیه و بنابراین نتونست همدلی کنه. رسیدم خوابگاه و زنگ زدم به نیما که اون موقع تو وزارت علوم کار می کرد. بعد از کلی که با شدت و حدت براش توضیح دادم و خالی شدم گفت همچین چیزی امکان نداره و رحیمی از این حرفا زیاد می زنه و مگه کشکه و ...
رحیمی نتونست این کارو بکنه ولی سازمان علوم پزشکی سهمیه 50 درصدی رو اعمال کرد که البته با عکس العمل خاصی از طرف دانشجوهای پزشکی روبرو نشد و همچنان هم داره اعمال میشه.
این بود تا هفته پیش که اون سخنان گوهربار درباره قداست خانواده و مصیبتی که جامعه و کیان خانواده رو تهدید می کنه! خب خوشبختانه این دفعه دیگه دستم از زمین و آسمون کوتاه نبود و واسه خودمون کمیسیون زنانی داشتیم با کلی دانشجوی باحال فمینیست که دست به بیانیه نوشتنشون هم بد نبود!
بیانیه که منتشر شد چند تا مصاحبه هم با بچه های کمیسیون شد .
خلاصه چند تا مصاحبه که خودم با جاهای مختلف کردم و تک تک جمله های بیانیه حالمو بهتر کرد
:
يكي از اولين پيامدهاي افزايش آگاهي زنان در تمام اعصار تاريخي اعتراض به بنيان هاي نابرابر و ظالمانه خانوادگي و در نتيجه طلاق بوده است.حكومت به جاي اينكه با تعديل قوانين نابرابر خانواده ، به تحكيم بنيان آن كمك كند با ايجاد مانع بر سر راه آگاهي زنان از حقوق شان، به مفتضح ترين شكل سعي در پاك كردن صورت مسئله دارد. نا گفته پيداست كه تحصيلات مي تواند نقش به سزايي در توانمند سازي زنان داشته باشد و آنان را به بنيادي ترين خواسته شان كه امنيت و برابري حقوقي است ،رهنمون سازد اما گويي مانند همیشه عده اي از آگاهي زن به هراس افتاده اند.سياست نخ نماي مهرورزي كه از تغيير نام مرکز امور مشاركت زنان به مرکز امور زنان و خانواده آغاز شده است، سعي دارد با حمايت از اين گونه طرح هاي نا منطبق با حقايق جامعه ، مانع نقش آفريني اجتماعي و اقتصادي زن شود و او را در چهار ديواري محدود خانه اسير كند.
ودر نتیجه الان می تونم در این باره بنویسم( چون من وقتی از موضوعی به شدت منزجر و منفجرم نمی تونم در موردش بنویسم و مثلا مثل حامد قدوسی بیام بگم راه حل این قضیه می تونه فلان باشه! خصلت بدیه ولی کاریش نمیشه کرد)
به دوستان دیگه هم که داد و فغان می کنن و می نالند، پیشنهاد می کنم اگه می خواهید واقعا حالتون خوب بشه یک "کار"ی بکنید. البته اینو بگم که کار ما ادامه داره و فقط به نوشتن بیانیه و مصاحبه اکتفا نمی کنیم.
نه روسری نه توسری!