3+2 در بند عمومی زنان
دوم اینکه همزمان دارم چند تا گزارش و خبر برای جاهای مختلف می نویسم و واقعا لذت می برم که در جنبش زنان چقدر کار در حال انجام وجود داره که فرصت نوشتن همه اش نمیشه
سوم. یکی از چیزهایی که دارم می نویسم اینه: "یک روز در بندعمومی زنان" که دارم برای مجله زنان می نویسم. همینطور که داشتم خاطرات جالب اون ۲۴ ساعت رو مرور می کردم دائم به ناهید و محبوبه فکر می کردم اونا الان شش روزه که اونجان. با خودم فکر می کنم وقتی یک روز بودن ما انقدر باعث جلب توجه و احترام و همدلی زندانبانان؛ و ابراز همدردی و از سویی افزایش آگاهی های حقوقی زنان زندانی شد، این دو دوست باتجربه و دوست داشتنی تا الان چقدر خاطرخواه پیدا کرده اند. می دانم شرایطشان سخت است ولی چون خودم تجربه کردم می دونم چقدر این تجربه بکر و ناب مسیر فعالیتشون در جنبش زنان رو تحت تاثیر قرار خواهد داد. مخصوصا برای ناهید عزیز که داره برای پایان نامه دکتراش روی جنبش زنان ایران کار می کنه.
نه روسری نه توسری!