یه خودزنی دیگه!!!

یکی از بحثایی که گاهی بین بچه ها درمی گیره اینه که، آیا یه زن محجبه و به خصوص چادری؛ که معتقد به چادره نه اینکه به خاطر شرایط خاصی که داره مجبور به پوشیدن چادره( که در اون باره هم بحثای زیادی وجود داره)، می تونه فمینیست و قائل به برابری زن و مرد باشه یا نه؟ استدلالشون هم اینه که کسی که حجاب داره یا چادر سر می کنه یعنی انسانیت خودش رو با انسانیت مرد متفاوت می بینه. چون میگه من باید خودم رو از مرد محفوظ بدارم و اگر این کارو نکنم شرافت و حیثیتم خدشه دار میشه و ...

به نظر من خیلی سخت میشه فهمید اعتقاد یه نفر چیه ، چون خودم تا حالا چیزایی از بعضی از فمینیستا(خودشون میگن فمینیستیم) دیدم که از هیچ زن چادری یا مذهبی ندیدم . برعکس با زنان چادری برخورد داشتم، که شاید خیلی از فمینیستا به خاطر چادری بودنشون اونارو طرد کنن، ولی هم سواد و هم درک فمینیستی شون از خیلی از اون فمهای دو آتیشه بیشتره.

 یکی از این دوستان عزیز نفر اول کارشناسی ارشد مطالعات زنان سال گذشته است.

محبوبه عزیز با سه تا بچه و شوهر جانباز همچنان بهترین نمره های کلاس رو میاره و به همه بچه ها برای تحقیقاتشون کمک می کنه و به قول خودش آن لاینه! سوادش عالیه و دائم چند تا کتاب در دست خوندن داره و از همه مهمتر ادعاش صفره! و این ویژگی در زمانی که فمینیسم و برابری و... عالمگیر شده و همه مسابقه گذاشتن که ثابت کنن فمینیست ترند و بهترین درک رو از این تفکر دارن ، واقعا غنیمته و حس خوبی به آدم میده .

امسال هم دو تا از همکلاسیهام چادریند و تلاششون چند برابر بقیه است.

دیدین تازه مسلمونا با چه شور و هیجانی از اسلام حرف می زنند و میرن کتابایی رو می خونن که خود مسلمونا عمرا سراغش نمیرن ؟

 این دوستای تازه فمینیست هم همینطورند و گاهی واسه یه مبحث چند تا کتاب می خونن و میان سر کلاس و من و دوستام میریم زیر میز از خجالتمون!!!!!

کسی که راه برای دست یافتن به دانش یا عقیده ای براش باز بوده و حتی به اون تشویق شده هنری نکرده ، اون کسی هنر کرده که هزار تا مشکل رو از سر راه برداشته تا ببینه اون چیزی که نمی خواستن ببینه و بفهمه چیه.

یه خودزنی اساسیٍ فمینیستی!

این قضیه فال و فالگیری مدتها بود تو گلوم گیر کرده بود . می دونین چرا؟ آخه یه تعداد غیر قابل انکاری از خانومای فمینیستی که می شناسم به فال و این حرفا اعتقاد دارن!! حتی یه بار که به اعضای یه گروه وزین فمینیستی پیشنهاد کردم بیان در این مورد کار کنن ؛ نزدیک به دوساعت از کرامات و معجزات و حقیقت حرف فالگیرا گفتن و مثالهای متعدد آوردن که مثلا فلان فالگیر که خیلی معروفه به دوستم گفته بود که شوهرت تا سال دیگه می میره و اگه فلان مقدار پول بدی یه دعایی برات می نویسم که جلوی مرگشو بگیره و اون خانوم  که شوهرش سُر و مر و گنده و جوون بوده باورش نمیشه و پول رو نمیده. خلاصه سال بعد شوهره تصادف می کنه و می میره! و هزار تا مثال دیگه . منم به ناچار خفقون گرفتم ، ولی هروقت یکیشون افاضاتی می کنه که : متاسفانه زنان ما عوامند و باید سطح آگاهیشون رو برد بالا، دلم می خواد یه صندلی رو ببرم بالا و بر فرقش بکوبم!

 

                                

                          Afzali

 

متاسفانه و باز هم متاسفانه یکی از نزدیکان من هم پیش یکیشون رفته بود و 15 هزار تومن هم پیاده شده بود. من برای اینکه اون با خیال راحت تمام قضیه رو تعریف کنه هی دل به دلش دادم و با هر هیجانی که به اون دست می داد موقع تعریف کردن حرفای فالگیره منم از خودم هیجان نشون می دادم. می گفت : نسرین باورت نمیشه اسم مامانمو گفت. با تعجب پرسیدم: جدی میگی؟ گفت :آره به خدا. پرسید توش الف داره گفتم آره پرسید لام داره گفتم نه...

خلاصه طرف کل الفبا رو ازش پرسیده بود و آخرش هم اشتباه گفته بود ولی این طفلی گفت خیلی نزدیک بود به اسم مامانم!

آقا این موضوع حسابی مونده سر دلم! تو اون یه ساعتی که اونجا بودم 12 هزار تومن کار کرد. تازه از اون خیلی ارزوناش بود که از هرکس 3هزار تومن می گرفت( خواستم برم پیش اون 15 هزار تومنیه و برای پیشبرد اهداف فمینیستی سر کیسه رو شل کنم ولی خداییش دلم نیومد!) . از اونایی که با من اونجا بودن پرسیدم بهتون چی گفت. یکیشون خیلی بامزه گفت: من بیشتر از اون حرف زدم! و بعد گفت ازم خیلی سوال کرد امیدوارم خیلی بندو آب نداده باشم!

برای اینکه خانمه شک نکنه اونجا یادداشت برنداشتم هرچند بعضیا چیزایی رو که می گفت یادداشت می کردن.  موارد مشترکی که به سه تامون گفته بود اینا بود:

یکی از افراد فامیلتون می میره که خیلی دوره و برات اهمیتی نداره.

یه امضایی داری که برات خوبه

یه خبر خوب بهت رسیده یا به زودی می رسه

از یه چیزی ناراحتی ولی بیخود ناراحتی به دلت بد راه نده

یه نفر به زندگیت حسودیش میشه برای خودت اسفند دود کن

 یه سفر در پیش داری که برات خوبه

گره از کارت باز میشه

یه معجزه و سورپریز برات اتفاق می افته(  ترکیب جالبی بود، معجزه در کنار سورپریز!)

...

زیاد بود الان همه ش یادم نیست.

مشخصات این چند نفر: همگی بالای لیسانس، شاغل، خانواده متوسط و متوسط به بالا و هیچ کدوم مذهبی نبودند( به اون معنی شدیدش)

و نکته جالب همینه؛ که مذهبیا میرن پیش افراد خاصی که به شیوه مذهبی مشکلاتشون رو حل می کنه. مثلا دعای حضرت فلان و حِرز( هرز؟ حرض؟ هرذ؟ حرظ؟) حضرت بهمان و...

جدا به همه توصیه می کنم  یه سر پیش اینا برید. با کمی دقت متوجه میشید که این افراد چند تا فن ساده رو خوب بلدند: مهمترین راهنمای اونا عکس العمل طرف مقابله( اگه مثل من حالت بی تفاوتی بگیرید طرف تا سر حد جنون عصبانی و مستاصل میشه). نکته بعد سوالاتیه که ازتون می کنه و جواب شما و نوع جواب دادن نشون میده مساله چقدر براتون مهمه و اصلا برای چی اومدین و چی می خواین از زبونش بشنوین. نکته دیگه فالهاییه که به انتخاب خودتون می گیره یعنی مثلا میگه نیت کن و 5 تا کارت بردار. بعد میگه برای چی نیت کرده بودی؟ ( اینطوری می فهمه چی براتون مهم بوده) بعد هم طبق اون نیتی که داشتی فالو تفسیر می کنه. به همین سادگی!!!

 

پ.ن. امروز۱۴ می، روز جهانی مادر. امیدوارم  روزی برسه که دیگه شاهد مرگ مادران در حال وضع حمل نباشیم، یا مادرانی که فرزندانشون رو به زور ازشون گرفتن یا مادرایی که در ۱۰-۱۱ سالگی باید کهنه بچه بشورن و شیرش بدن ، یا مادرایی که بعد از سالها خون دل خوردن و سوختن و ساختن ، سر پیری از خونه بیرون میشن و یه دختر جوون جاشونو می گیره...

بستگی

امروز رفتم پیش یه فالگیر و فال ورق گرفتم.

اول گفت: کسی رو دوست داری؟

گفتم نه. گفت همه خواستگارهاتو رد کردی. دیدم طفلی داره خیلی سوتی میده ، گفتم خانوم من ازدواج کردم. گلویی صاف کرد گفت ببین این چیزایی که میگم یا اتفاق افتاده برات یا اتفاق خواهد افتاد . اونایی که اتفاق افتاده رو بگو که بدونم.   گفت: به شوهرت شک داری. و به من نگاه کرد. خواستم بدقلقی کنم وهیچ علامتی ندم ولی گفتم آره کمی. گفت خیلی با هم بحث می کنین و باز منتظر جواب من شد. گفتم آره زیاد. آروم و با تردید گفت : دعوای فیزیکی هم می کنید( طوری کلمه آخرو گفت که من نفهمم سوالی بود یا خبری) . گفتم نه .

گفت یکی از دخترای فامیل شوهرت که مخالف ازدواج شما بوده شوهرتو جادوکرده و تا این جادو شکسته نشه از بچه هم خبری نیست چون شوهرت اگه اینطور پیش بره، تو رو ول می کنه و میره سراغ یکی دیگه و علاقه ش به تو کاملا از بین میره  و تا براش "بستگی" نگیری محبتش بهت برنمی گرده.

میگین بستگی چیه؟ یعنی چیزی که باعث بشه چشم و دلش رو همه زنای دیگه بسته بشه و فقط منو ببینه و دوست داشته باشه.

 اینجا تو چشام نگاه کرد و منم بغض آلود و درمانده گفتم: شما بلدین دعای بستگی به من بدین؟؟؟؟؟؟؟؟

اون گفت خودش در بستگی دادن تخصص نداره ولی منو به همکارش معرفی می کنه. بستگی می تونه یه قفل باشه که به قول خانم غ برای زنان زیادی کارگشا بوده و مهر شوهراشون برگشته. به این قفل، دعا خونده میشه و باید تو آب روون انداخته بشه. چند تا از اون زنا این قفل رو تو سد کرج انداختند. می گفت یکیشون قفلو برده تا اونجا و وقتی پرت کرده افتاده کنار آب! طفلک بدشانس برگشته و یه قفل دعا شده دیگه رو گرفته و برده ؛ این دفعه درست نشونه گیری کرده و انداخته تو آب...

 

ای مادر عزیز که جانم فدای تو!!!!

 

این خبر به نقل از روزنامه گاردینه. مال چند هفته پیشه که وقت نکرده بودم بذارم و دیروز اتفاقی تو یادداشتام دیدمش:

زنانی که مادر هستند، چهل درصد از مردان و ۱۳ درصد از معلولان ،سخت تر کار پیدا می کنند!

 

بالاخره تصمیم گرفتن به زنان خشونت دیده کمک کنن ولی روشون نمیشه یا می ترسن بگن خانه امن. میگن بودجه برای زنان متاهل پناهجو و هیچ جا هم تعریفی  ازش ندادن.

بیانیه‌ شماره يک کمپین «دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها»

حق زن، نیمی از آزادی- بیانیه‌ شماره يک کمپین «دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها»


مبارزه زنان ایرانی برای ورود آزادانه به فضاهای ورزشی درست از زمانی آغاز شد که نظام جمهوری اسلامی ایران با اعمال سیاست‌های جداسازی جنسیتی در فضاهای عمومی، بر تبعیض و نابرابری زنان در دسترسی به حقوق شهروندی دامن زد. مقاومت دیرپای حکومت‌گران در اعمال ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‌ها، همواره به بهانه ناتوانی از تأمین امنیت و ایجاد فضای مناسب بوده است در حالی که افزایش خشونت علیه زنان و عدم امنیت فضاهای عمومی، دقیقا یکی از بازتاب‌های سیاست‌های جداسازی جنسیتی است که حتی به مردانه شدن طراحی و ساخت این‌گونه فضاها انجامیده است.

حرکت‌ها و ابتکارهای فردی زنان برای ورود به ورزشگاه‌ها، حتی با لباس‌های مردانه، در دهه 70 و هم‌زمان با ایجاد گشایش نسبی در آزادی‌های عمومی، تبدیل به حرکت‌های جمعی پراکنده‌ای شد که اوج آن را در جشن ملی پیروزی ایران بر تیم استرالیا شاهد بودیم.

هم‌زمان با گسترش فعالیت‌های جمعی جنبش زنان در سال‌های اخیر در اعتراض به تبعیض حقوقی و عملی علیه زنان، خواسته آزادی دسترسی زنان به فضاهای ورزشی نیز به عنوان یکی از مصادیق مسلم تبعیض و نابرابری بارها و بارها مطرح شد و همواره از سوی حکومت بی‌جواب ماند.

به طور مشخص نخستین حرکت اعتراضی جمعی زنان در مسابقه دوستانه تیم‌های ملی فوتبال ایران-آلمان در آبان ماه 83 با مقاومت شدید نیروی انتظامی مواجه شد. هفت ماه بعد، گروهی از فعالان جنبش زنان پس از درگیری طولانی با مقامات ورزشگاه آزادی و نیروی انتظامی بالاخره توانستند اولین گروه از زنان باشند که به عنوان شهروندان عادی و بدون برخورداری از امتیازاتی چون کارت وی.آی.پی مسابقه فوتبال ایران-بحرین را از نیمه دوم به بعد در داخل ورزشگاه تماشا کنند. اما در اسفند ماه گذشته و پس از روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد، تلاش گروهی از زنان و مردان همراهشان برای ورود به استادیوم آزادی در مسابقه فوتبال ایران-کاستاریکا با مقاومتی شدیدتر از همیشه، ناکام ماند.

فرمان بی‌مقدمه احمدی‌نژاد درباره اجازه حضور زنان در مسابقات فوتبال ملی و مهم، درست دو ماه بعد از برخوردهای سفت و سخت و سلبی با زنان علاقه‌مند از زوایای سیاسی تحلیل‌های متنوعی را برانگیخته و مسلما نمی‌تواند بی‌ارتباط با فضای عمومی سیاسی و بین‌المللی باشد. اما نمی‌توان انکار کرد که آزادسازی فضاهای عمومی برای زنان و ورود به ورزشگاه‌ها، به عنوان خواسته‌ کوچکی از ميان انبوه مطالبات زنان، از ابتدا تاکنون از بطن جامعه و جنبش زنان برخاسته و هرگونه تغییری در سیاست‌ها و رویه‌های پیرامون آن نیز به نام جنبش زنان ایران ثبت خواهد شد.

کمپین «دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها» با شعار «حق زن، نیمی از آزادی» با اعلام این‌که خواسته‌های زنان را برای حضور آزادانه، نامشروط، و بدون تبعیض در همه فضاهای عمومی از جمله ورزشگاه‌ها پی‌گیری خواهد کرد، به این وسیله از تمامی زنان و مردان معتقد به برابری و رفع تبعیض جنسیتی دعوت می‌کند در بازی‌های تدارکاتی تیم ملی فوتبال برای جام جهانی که خرداد ماه برگزار خواهد شد حضور یابند. همچنین لازم است مسئولان مربوطه مقدمات حضور زنان در ورزشگاه‌ها را برای بازی‌های یادشده فراهم کنند. کمپین، جزئیات برنامه را با مشخص شدن تاريخ و محل بازی‌ها متعاقبا به اطلاع خواهد رساند.


کمپین دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها:

ساناز الله‌بداشتی، عارفه الیاسی، مرجان ارمغان، فاطمه امین زاده، زینب امین زاده، اميد ايران‌مهر، زارا امجدیان، مریم امی، نسرین افضلی، آسيه اميني، جلوه جواهری، شروين خدابخشی، ، مهراوه خوارزمی،، فریبا داودی مهاجر، پرستو دوکوهکی،علی اصغر سیدآبادی، شيوا شناوری، شادی صدر، سحر طلوعی، محبوبه عباسقلی‌زاده، آزاده عصاران، گیسو فغفوری، الهام فهیمی، نازنین کاظمی، سارا لقمانی، معصومه لقمانی، مريم مهتدی، لیلا موری، افروز مغزی، شهرام مسیبی، زهرا مینویی، اکرم مینویی،مریم میرزا، منصور نصيری، معصومه ناصری

 چیزی که من می خواستم بنویسم درباره بازی دیروز فرق زیادی با نوشته دوستانم نداشت بنابراین همونو گذاشتم:

سهم من سهم زن؟؟؟!

 

در حاشيه
ساعت 4 به ورزشگاه آرارت رسیدیم. تقریبا یک سوم ورزشگاه ده هزار نفری آرارت پر شده بود. از دور جمعیت زیادی به چشم نمی خورد. بچه ها رو پیدا کردیم و نشستیم. شور جمعیت به سرعت به ما منتقل شد و ما هم همراه جمع شروع کردیم به فریاد کشیدن. در ابتدا هماهنگی بین تماشاچیان بسیار کم بود ولی با گذشت زمان کم کم هماهنگ تر می شدیم. این مساله به هیچ وجه عجیب نبود چون هیچ کدوممون سابقه زیادی در امر تماشاچی بودن نداشتیم. قرار گذاشتیم بین دو نیمه شعارهای خودمون رو سر بدیم.



«ورود به استادیوم حق مسلم ماست» ،«سهم من سهم زن نیمی از آزادی»

واکنش دخترها خیلی جالب بود. در خیال خودم منتظرحمایت اکثر جمع بودم ولی فقط عده اندکی به ما پیوستند و بقیه با تعجب جوری به ما نگاه می کردند که گویی مجنونیم. و وقتی از آنها خواستیم تا همراهیمون کنند با واکنش های بدی روبرو شدیم. یکی از حاضرین که دختر جوانی بود و به نظر می رسید دیدن فوتبال براش اهمیت زیادی داره با لحن تمسخرآمیزی به ما گفت " مگه نمی خواستین بیاین استادیوم خوب حالا که اومدین دیگه چی می خواین"
ادامه


 این نوشته مریم میرزا ست

و اینو آسیه نوشته

رفتن به استاديوم حق مسلم ماست!!!!!!!!!

 

 بازي ايران - آلمان( تيم زنان) امروز 4-6 عصر، باشگاه آرارات( ميدان ونک، خيابان ونک، کوچه آرارات، درب شمالي ورزشگاه) درب استاديوم از 3 باز است. بليط نمي خواد( رايگانه)   

 رفتن به استاديوم حق مسلم ماست!!!!!!!!!

اصلا فکر نکنید می خوایم بریم شلوغ کنیم ها!!

 

ته دلم خوشحالم که دولت مهرورزی شروع به برخورد با جوونا کرده. خیلی رفته بودن تو خواب خرگوشی و با همین آزادیهای ظاهری و بی پایه ای که بهشون داده شده بود خوش بودن. حالا می فهمن که یه من ماست چقدر کره داره و دیگه ناز نمی کنن که ما رای نمیدیم!

صیغه و کلاه شرعی!

عقد انقطاع یا صیغه یا ازدواج موقت که می دونین چیه. توی قانون مدنی ما( و فقط ما چون هیچ کشور دیگری قانون صیغه نداره ،و چون در قوانین ما دیدگاه مذهب جعفری حاکمه این قانون وجود داره ) در چند ماده به اون پرداخته شده. در احکام شرعی ( فقه و شرع و دین ومذهب و... با هم فرقایی دارن که من تا آخر این ترم، درست حسابی می فهمم چیه چون یکی از درسامونه) اونو نوعی اجاره می دونن. مرد رو مستاجر و زن رو موجر که خدمات جنسیش رو به مرد اجاره میده و در عوض مهریه می گیره. فرق این عقد با عقد دائم اینه که اولا مدتش باید معلوم بشه ( بعضی فقها میگن اگه نشه یعنی دائمه بعضی میگن عقد باطله که این دومی بیشتر مورد قبوله) ماده 1075 ق.م. نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.

ثانیا مهریه باید حتما تعیین بشه و گرنه عقد باطله و علتش رو هم همون شباهتش به اجاره دونستن و این آیه:

سوره نساء آیه 24:" فمااستتعتم به منهن فآتوهن اجورهن فریضه" : زنانی را که برای استمتاع انتخاب می کنید اجر آنان را بپردازید.

در این نوع ازدواج ،زن از مرد ارث نمی بره. مرد موظف به پرداخت نفقه به زن نیست حتی اگه بچه دار بشن مگر اینکه شرط شده باشه) یعنی خونه و لباس و خرجی و ... هیچ کدوم بر عهده مرد نیست.

ازنظر روابط جنسی ، مرد آزادی بیشتری داره؛ چه در نوع رابطه و چه در تعداد دفعات رابطه. چون در این ازدواج فرض بر این است که مرد اجاره کننده خدمات جنسی زنه، زن نمی تونه از مرد درخواست رابطه کنه و مرد می تونه در تمام مدت عقد با او رابطه نداشته باشه و زن حق شکایت نداره.

 ( ادامه مطلب و عکسا رو ببینید)

ادامه نوشته